حسن المجتبی شهادت زمزمه تو هم خاکیه قبرتاحسان جاودان

زبانحال حضرت صدیقه طاهره (س)

تو هم خاکیه قبرت / چقد درد و غم داری
کنار مزارت باز / نداری عزاداری

مثه چادرم ریشه / دل خون و محزونت
عزیز دل مادر / بشه زهرا قربونت

به خدا بس بود واسم
غصه های این قبور
حالا زینب هم شده
بارِگاهش سوت و کور
چه غریبن بچه هام
وای از دردام

 

واسه دشمنی با من / زد این روزگار از جنگ
به تابوت تو تیر و / به روی حسینم سنگ

غریبِ دل زارم / کی میدونه درداتو
اگه مادری هستی / منم مونسم با تو

مَحرم راز دلم
همه ی آرامشم
از روز کوچه هنوز
من خجالت می کشم
که نگفتی یک کلام
وای از دردام

 

از اون روزی که افتاد / یهو سایه رو دیوار
به جز شونه هات مرهم / نشد واسه چشم تار

شنیدم شکست بینِ / غبارا غرور تو
عوض شد دیگه بعدش / مسیر عبور تو

رسید و گوشواره رو
توی گوش من شکست
دیدی جای چن تا پا؟
به روی چادر نشست
برنگشت سوی چشام
وای از دردام

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]