تو که می کشی هی آه / آتیش می گیره جونم
خودم از چشات دارم / همه درد و می خونم
آخه چشم تو وقتی / داداش خیس بارونه
دیگه چه توقع هست / از این قلبی که خونه
خاک این صحرا پر از
بوی حزن و دوریه
سفر حجت نگو
آخرش اینجوریه
ما بشیم از هم جدا
وای از غمها
چرا می زنی خیمه / توو این خاک پر تشویش؟
داره هر وجب این خاک / به دل می زنه آتیش
همه درد و غمها رو / دارم می بینم انگار
تداعی میشه واسم / همش گله ی کفتار
سر رگ های گلوت
به خدا دعوا میشه
پایِ چن تا بی حیا
روی سینه ت وا میشه
توی گودال بلا
وای از غمها