رقیه سادات شهادت زمزمه از داغ شاماحسان جاودان

نمی پرسی از حالم؟ / نمیگی چقد ماته؟
بهم بی هوا گفتن / همین راس باباته!

فدا صورت سوخته ت / بمیرم واسه موهات
مثه خیزرون مونده / جای سنگ رو ابروهات

چی بگم از این روزا
چی بگم از داغ شام
خودشون حرف می زنن
زخمای رو دست و پام
من کجا، زنجیر کجا؟
بابا بابا

 

پسِ خونِ این لبهام / یه بارونی از حرفه
نیگا کن بابا موهام / سفیدیش مثه برفه

از اون وقتی تو رفتی / سوی دیده هام کم شد
تازه قدّمم بابا / مثه عمه جون خم شد

سیلیا اصلا کنار
باباجونم این غمه
دست به موهام میزنه
نمیگه نامحرمه
اینه زجر بی حیا
بابا بابا

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]