سلام کشته ی عطشان / دارم جون می دم بابا
گرفتم واست روضه / مثه زینب کبری
آخه حرف امروز نیس / یه سی ساله آزردم
دیگه بعد عاشورا / روزی چند دفه مُردَم
یادمه رو نیزه بود
سرِ تو توو کوچه ها
از سرِ بغض علی
بابا افتاد زیر پا
امون از سنگ رو بام
ای وای از شام
اسارت واسه عمّه / بابا خیلی پُر غم بود
توی سی هزار همراه / فقط چن تا مَحرم بود
بابا بسته بود دستام / می خورد سیلی هی عمه
توو زنجیر اسیر بود و / می خورد کعب نی عمه
یه طرف روو نیزه بود
سرِ تو تاج سرم!
یه طرف ضجه می زد
عمه جان مضطرم
بند نمیاد گریه هام ...
ای وای از شام
چقد روضه بود اون راه / بابا هر قدم تا شام
گرفتیم چقد نوحه / شنیدیم چقد دشنام
بابا تنگیِ زنجیر / نفسهامونو سخت کرد
می افتادن هی روو خاک / گلای تو از پا درد
کنار رقّاصه ها
با صدای ساز و عود
سه ساله ناله می زد
با تن یکسر کبود
می کشید آهِ مدام
ای وای از شام