مسلم بن عقیل شهادت زمزمه سفیر تواحسان جاودان

توو این کوچه های درد/ شدم بی کس و تنها
به روی سفیر تو / یه در وانشد آقا

میلرزن دوتا بچه ام / توو شهری که آرومه
اینه وقتی آغازش / ته قصه معلومه

فکر خردسالای تو
مسلمت رو می کُشه
نرسه نامم بهت
دل من به این خوشه
هر جایی واسه خدا
برگرد آقا

 

آقا سر میدم تا سنگ / یه کم را(ه) بیاد با تو
میدم سر شاید اینا / نبندن دیگه راتو

یکی خنده هاش تیغه / زبون یکی خنجر
توی سینه ها مونده / هنو کینه ی حیدر

از اینا باور نکن
قصد مهمونی کنن
با یه روز تاخیر میخوان
منو قربونی کنن
اینه رسم کوفیا
برگرد آقا

 

تموم سرم خون و/ تموم تنم زخمه
یه بی یار و یک لشگر / چقد کوفه بی رحمه

میدونم دیگه حالا / اینا از تو چی میخوان
میمونه تن پاکت / جلو بچه هات عریان

میدونم این تشنگیم
شرح حال دلبره
دارم انگار خولی رو 
می بینم سر می بَره
میره غارت معجرا
برگرد آقا
 

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]