سرِ نیزه، نیمه شب / سرِ ماهتو دیدم
آخه سکه چیزی نیست / همه هستیمم میدم
شده روشن از نورت / همه دیرِ تاریکم
به عیسی قسم انگار / به تو خیلی نزدیکم
همه گفتن این سرِ
نوه ی پیغمبره
روی موهات ای مسیح
چه قَدَر خاکستره
تو کجا نیزه کجا؟
ماه صحرا
شدی تو انیس من / یا من سر به راه تو؟
بگو یار غمدیده / چی بوده گناه تو؟
اگه پور طاهایی / چرا گونه هات زخمه؟
چطور سر بریدن که / رگای تو بی نظمه؟
می کُشه راهب رو این
صورت تاول زده
بگو با خونِ لبت
چی به روزت اومده
ای ذبیح کربلا
ماه صحرا
آقا زخمای پلکات / از این دل امون برده
چقد گریه کرده این / چشای جوون مرده؟!
رو پیشونیو گونه ت / جای بارشِ سنگه
داره دیگه صب میشه / چقد وقت من تنگه ...
بعد چن روز عادی نیس
زخمای پر التهاب
می شورم با احتیاط
صورتت رو با گلاب
ای نگارِ آشنا
ماهِ صحرا
حالا که آقا حالِ / منو زیر و رو کردی
چقد حیفه که بازم / روی نیزه برگردی
ببین دیر راهب رو / چقد با صفا کردی
حسینیه شد قلبم / منو مبتلا کردی
یک شبه مهمونی و
آهِ حسرت می کشم
توی این غربت شدی
همه ی آرامشم
ای عزیز مصطفی
ماه صحرا