نزن نیزه روو نیزه / نکن با دلم بازی
چرا وزنتو دیگه / روی نیزه میندازی
رسید نیزه به خاکا / چی میخوای ازش نامرد
به جای حسین، خواهر / داره میمیره از درد
سنگ و مقراض و عصا
خنجر و گرز و کمون
بسه دیگه اشقیا
نزنیدش بی امون
چی می بینم ای خدا
واغربتا
میگم هر چی من بی رحم! / نمیری چرا از روو
به پهلوی پر خونش / نزن دیگه با زانو
داره جون میده تشنه / گلوشو چیکار داری؟
مادر میره هی از حال / توی شیون و زاری
پا به روی لب های
قاری قرآن نذار
از دهان عشق من
نیزه تو بیرون بیار
مددی یا مصطفی
واغربتا
میبینی که پاهاشو / داره می کشه روو خاک
نشین لااقل نامرد / روو این پیکر صد چاک
تو که کلّ رگ هاشو / داری می زنی خنجر
چرا هی میدی دشنام / آخه دیگه به مادر
هنو زنده س نانجیب
پیرهنش رو درنیار
روی تیرِ توو تنش
با شقاوت پا نذار
که می بینن بچه ها
واغربتا
بسه دیگه ای وحشی / به فرقش نزن شمشیر
تموم شد دیگه کارش / یه صحرا شده تکبیر
پر از خون شده گودال / دیگه بسّه این آزار
داره مُردنم میشه / دوازده دفه تکرار
نشون خیمه نده
هستیمونو نانجیب
از موهاش بالا نگیر
عشق زینب رو غریب
زلزله اس توو کربلا
واغربتا