حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه جانِ رباب!احسان جاودان

نسیم با موهات رو نی / دلم رو تکون می ده
می بینی که از دوریت / رباب داره جون میده
 
تا اینکه نشم زحمت / واسه خواهرت یک وقت
همش بی صداس اشکام / توو این لحظه های سخت
 
هم پسر هم همسرم
رفتن از دستم خدا
همه رو از من گرفت
اون غروب کربلا
منم و کوهِ عذاب
جانِ رباب!
 
 
واسه شرمِ از زینب / همش بغضمو خوردم
جلو خانومم یک دم / ازت اسم نیاوردم
 
اگه جون بدم پیشت / به قرآن که حق دارم
کجاس جسم پر خونت؟ / کجاس طفل شیرخوارم؟
 
اصغرم که پر کشید
کی می دونه حالمو
خدا واسم حفظ کنه
دختر سه ساله مو
نشه باز قحطیِ آب
جانِ رباب!
 
 
چه روزای خوبی بود / واسه یه پدر مادر
رقیه روو پای تو / توو آغوش من اصغر
 
چی مونده از اون روزا / عزیزم به جز حسرت
دیدی چشممون کردن / به چشمای بد لعنت
 
کاش حسینم دخترت
یه کمی هق هق کنه
توو سکوته یکسره
ترسم اینه دق کنه
میمرم از اضطراب
جانِ رباب!
 
 
خبر دارم از دردات / خبر داری از دردم؟
می بینی که چن روزه / با این رختا می گردم
 
می دونم که این تیره / به چشمای معصومت
که می بینی زنجیره / به دستای خانومت
 
نمیگم واسه خودم
عزیزِ من این غمه
که جسارت می کنن
به عروس فاطمه
اینه دردِ بی حساب
جانِ رباب!
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]