حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه به هوای دیدنتاحسان جاودان

چقد سخته دلتنگی / شدی همدمِ نیزه
با اشک چشات داداش / مثه زمزمه نیزه
 
نمیرسه به ما که / یه بوسیدنِ رأست
ببین راضیم حتی / به این دیدن رأست
 
به هوای دیدنت
روحم از تن پر زده
از لباس من بپرس
چی به روزم اومده
به فدات خون خدا
ای سر جدا
 
 
دیدی باز چطور کوفه / آورد قلبمونو درد
خدا! چی کشید بابا / از این مردم نامرد
 
از اون چیزی که دیدم / داداش می کشم هی آه
عزیز دلم لعنت / به چوب عبیدالله
 
دیدی می خواس نانجیب
ماها رو تحقیر کنه
به گمونش زینبو
می تونه زنجیر کنه
محکمم تا انتها
ای سر جدا
 
 
زیر تازیونه ما / به عشق تو دلبستیم
نبند چشماتو داداش / ما تا آخرش هستیم
 
تویی غیرت الله و / منم دختر حیدر
رسیده دیگه وقتِ / علمداری خواهر
 
می دونم این کاروان
میره تا اوج محن
که سپردی بچه و
اینهمه زن رو به من
ندارم چون و چرا
ای سر جدا
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]