آخرین لحظه هاست
توو قلب زینب غوغا به پاست
میخوای از پیش زینب بری
این تازه آغاز ماجراست
این دَمِ آخری
یک لحظه م پیش زینب بشین
کاری کن قلبم آروم بشه
آشوب و دلهره م رو ببین
آواره ی توئه / این دل در به در
بذار نگات کنم / امشبو تا سحر
اگه میخوای بری / زینبتم بِبَر
بذار نگات کنم / امشبو تا سحر
میسوزم از درون
کاش میشد برگردیم شهرمون
جون من بسته به جونِته
میمیرم بی تو اینو بدون
بیچارم میکنه
فکرِ فردا و تنهاییات
کاش میشد از پیش من نری
کاش میشد من میمُردم به جات
با غصه ی دلت / دلم شده سهیم
ای کاش میشد با هم / از کربلا بریم
بارونیه چشام / حال دلم وخیم
ای کاش میشد با هم / از کربلا بریم
عصر فردا باید
رقیهتو چیکارش کنم؟
واسه نکشتن تو حسین
از شمر و خولی خواهش کنم!
عصر فردا تنت
میشه توی مقتل زیر و رو
خواهرِ تنها و بی کست
میشه با نامحرم رو به رو
باید چیکار کنم / غریب و بی پناه
چطور ببینمت / میون قتلگاه
وقتی که رو سرِت / میریزه یک سپاه
چطور ببینمت / میون قتلگاه