حسین الشهید شب عاشورا شور ، زمینه ، زمزمه آخرین لحظه هاستبهمن عظیمی

آخرین لحظه هاست
توو قلب زینب غوغا به پاست
می‌خوای از پیش زینب بری
این تازه آغاز ماجراست

این دَمِ آخری
یک لحظه م پیش زینب بشین
کاری کن قلبم آروم بشه
آشوب و دلهره م رو ببین

آواره ی توئه / این دل در به‌ در
بذار نگات کنم / امشبو تا سحر
اگه میخوای بری / زینبتم بِبَر
بذار نگات کنم / امشبو تا سحر

 

می‌سوزم از درون
کاش می‌شد برگردیم شهرمون
جون من بسته به جونِته
می‌میرم بی تو اینو بدون

بیچارم می‌کنه
فکرِ فردا و تنهاییات
کاش می‌شد از پیش من نری
کاش می‌شد من می‌مُردم به جات

با غصه ی دلت / دلم شده سهیم
ای کاش می‌شد با هم / از کربلا بریم
بارونیه چشام / حال دلم وخیم
ای کاش می‌شد با هم / از کربلا بریم

 

عصر فردا باید
رقیه‌تو چیکارش کنم؟
واسه نکشتن تو حسین
از شمر و خولی خواهش کنم!

عصر فردا تنت
میشه توی مقتل زیر و رو
خواهرِ تنها و بی کست
میشه با نامحرم رو به رو 

باید چیکار کنم / غریب و بی پناه
چطور ببینمت / میون قتلگاه 
وقتی که رو سرِت / می‌ریزه یک سپاه
چطور ببینمت / میون قتلگاه 

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]