آتیشم میزنه
از سینه قلبم رو میکَنه
میمیرم با یاد کربلا
این غصه ها قاتل منه
قلبم غرق غمه
کِی دارن این دردا خاتمه
یه چشمم گریون کربلا
یه چشمم گریون فاطمه
دوران کودکیم / گذشت توو کربلا
هم بازیام همه / سوختن توو خیمه ها
شبیه مادری / که سوختش از جفا
هم بازیام همه / سوختن توو خیمه ها
هرشب خیسه چشام
دل خون هستم از دست هشام
واللهه که همراه بابام
جون دادم من هم توو شهر شام
دیدم لگد زدن
دیدم رقیه رو بد زدن
خواهرم رو کشتن ظالما
از بسکه اون و ممتد زدن
این زندگی برام / عین عذابه ها
کشتن رقیه رو / کنج خرابه ها
باعث مرگ من / بزم شرابه ها
کشتن رقیه رو / کنج خرابه ها