رقیه سادات ، جعفر الصادق شهادت زمینه ، زمزمه بُردن کشون کشونداود قاضی ، بهمن عظیمی

بازم یه پیرمرد
با اشک و ناله و آه و درد
باز هتک حرمت و کوچه ها
قلب مهدی رو پُر غصه کرد

شبونه اومدن
باز یه خونه رو آتیش زدن
باز تکرارِ کابوس و عذاب
اشک زهرا و داغ حسن

میونِ شعله ها / توو غربتِ خزون
شیخ الائمه رو / بُردن کشون کشون
یه عده بی حیا / میون خاک و خون
شیخ الائمه رو / بُردن کشون کشون

 

بُغضه توی صداش
می‌ریزه اشکش رو گونه هاش
با یاد زهرا و کوچه ها
روضه می‌خونه چه دلخراش

یک چشمش اشکه و
یک چشم دیگه ش غرقِ به خون
با یاد عمه جان زینب و
کربلا و داغِ بی کرون

یاد اسارت و / عذابِ ازدحام
یاد رقیه و / خرابه های شام
به یاد اونهمه / درد بی التیام
یاد رقیه و / خرابه های شام

 

میکشی نازمو؟
درِ گوشی میگم رازمو
اون روزی توی بازار شام
دیدم چادرِ نمازمو

شبها بیدارمو
درد دوری تو دارمو
راستی بابا جون می بینی این
لخته خون، جای گوشوارمو

انقدر منو زدن / کبوده دست و پام
از فرط گشنگی /  تار می بینه چشام
می‌خوام باشم منم / مثل تو بی کفن
به موقع می‌رسی برای دفن من؟

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]