بابا
به خدا تقصیر من نیست که
نیمه شب اومدی تاریکه
حلالم کن تو رو نشناختم
بابا
اگه این تاول پا میذاشت
اگه میشد که قدم برداشت
بغلت خودم رو مینْداختم
این حرفْ چی بود؛ توو بیقراری؟!
آخه تو که ؛ بغل نداری
قلبم داره؛ تند تند میکوبه
حرفامو که؛ میشنوی خوبه
دیر اومدی خیلی دیر / سخته برام این تقدیر
شدم توی سهسالگی زمینگیر
اسیری کلاً سخته / سفر با دشمن سخته
توو بچگی بابا نداشتن سخته
ای وای
همه صورتت بابا زخمه
لب پایینیت چرا زخمه
خیزرونو من نمیبخشم
ای وای
دلم از این همه غم سوخته
مثل من موی تو هم سوخته
خولی رو اصلا نمیبخشم
من که بودم؛ عشق برادر
جام بود روی؛ زانوی اکبر
من که بودم؛ مرکز احساس
همیشه رو؛ شونهی عباس
کی فکر میکرد غارت شم / اسیر این لکنت شم
من و ببر دیگه میخوام راحت شم
بریم که بی طاقتم / از دست زجر اذْیتم
جوری زده عوض شده صورتم






