قمر بنی هاشم شهادت زمزمه مشک از دوشعبدالله باقری

ای وای
دستاتو از تن جدا کردن
دیگه دنبال چی می‌گردن؟
مشکْ از دوش تو برداشتن که!
ای وای
ناامید شده امید تو
روی پیکر رشید تو
یه جای خالی نذاشتن که

چهار هزار؛ مردِ کماندار
تن تو شد؛ شبیه نیزار
به خاک تو رو؛ یه جوری دوختن
که پا نشی؛ مقابل من

فدای چشم زیبات / فدای قد و بالات
دستت رو خاکه و عَلَم توو دستات
داغ تو پیرم کرده / صبر منو کم کرده
شبیه مادر قدمو خم کرده

 

ای وای
ماهم افتاده به روی خاک
صدا ناله‌م میره تا افلاک
به خدا سنگینه داغ تو
ای وای
نقشه واسه غارتت دارن
من برم رهات نمی ذارن
دوباره میان سراغ تو

کنار من؛ بودی همیشه
بدون تو؛ حرم چی می‌شه؟
سراغتو ؛ می‌گیره زینب
من چی بگم؟ نمیره زینب

شدم به‌چشمات خیره / توو جفتِ چشمات تیره
تا نبینی زینب اسارت می‌ره
دلم رو از جا کندن / بِری رو نی می‌خندن
به نیزه‌ی تو زینبو می بندن

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]