علی اصغر شهادت واحد التماس حسینبهمن عظیمی

خورشید غصه ها زده سپیده
کار حسین به التماس کشیده 
یه قطره آب بدید به بچه ی من
به طفل تشنه کام رنگ پریده 

واسه ی نجاتش می‌دونم - دیگه خیلی دیره
آب بدید به بچه‌م یا ندید - آخرش می‌میره 
مادرش تو خیمه به غمِ - دلبرش اسیره

(از غم تشنگیِ تو نیمه جونه بابا نیمه جونه بابا
لای لای علیِ اصغرم مهربون بابا مهربون بابا) ۲

 

از خون تو محاسنم خضاب شد
بدجور بابات شرمنده ی رباب شد
وقتی که پرپر زدی روی دستم
حال ملائک از غمت خراب شد

آویزونه از پوست روی دستم سرت علی جون
خاک چطور بریزم به روی - پیکرت علی جون
از غمت می‌میره به خدا - مادرت علی جون

(تو بودی تک ستاره ی آسمون بابا آسمون بابا
لای لای علیِ اصغرم مهربون بابا مهربون بابا) ۲

 

کم مونده از غصه ی تو بِدَم جون
همه دیدن چشامو خیس و گریون
چیکار کنم برای خیمه رفتن؟!
کجا بِرم با این تنِ پُر از خون؟!

خنده ی رو لبهات به خدا - می‌کُشه باباتو
تا نمُردم از غم جانِ بابا بِبَند چشاتو
حرمله ی نامرد روی دستم چه کرده با تو

(تو هم یه روزی می‌شدی هم زبون بابا هم زبون بابا
لای لای علیِ اصغرم مهربون بابا مهربون بابا) ۲

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]