کنج خرابه ها با عمه زینب
برا بابام عزا گرفتم امشب
تنم ضعیف شده دارم میمیرم
سرده ولی دارم میسوزم از تب
روضه خونه عمه زینب و - سینه زن رقیه
آرزوشه مثل تو باشه - بی کفن رقیه
کاش یه بارِ دیگه تو بگی - عشق من رقیه
(سمت سرِ بُریدَته تا سحر نگاهم تا سحر نگاهم
دست منو بگیر بریم از خرابه با هم از خرابه با هم) ۲
دلم شکسته دلربا ندارم
امید به این روز و شبا ندارم
اشک چشام یه لحظه بند نمیاد
حالم بَده آخه بابا ندارم
خسته ام بابایی به تنم - دیگه نا ندارم
به عروسکامم دیگه من - اعتنا ندارم
بی کس و غریبم حتی یه - آشنا ندارم
(کهنه ست لباسم ولیکن دخترِ یه شاهم دخترِ یه شاهم
دست منو بگیر بریم از خرابه با هم از خرابه با هم) ۲
منتظرم منتظر نگاهت
مونده دلم میون قتلگاهت
دعا بکن منم برات بمیرم
دلم میخواد فدابشم توو راهت
قلبم و سوزونده موهای - سوخته ی سر تو
پیر شد از غم تو شبیه - عمه، دختر تو
میگه عمه جون خیلی شدم - مثل مادر تو
(حالا که لحظه ی وصال شد برام فراهم شد برام فراهم
دست منو بگیر بریم از خرابه با هم از خرابه با هم) ۲