این همه شمشیر ، چهار هزار تیر ، به پیکرت هجوم آورده
چشمام شده تار ، این زخما انگار ، به قلب این دل خسته خورده
از غصه میزنم زار / بلند شو ای علمدار
میدونی که نباشی / گِره میخوره توو کار
ماهِ - شبهای آسمون من چرا توو خاک و خونی
خیمه - بدون تو پشت و پناه نداره خوب میدونی ۲
هستی من اباالفضل ۴
بی تو برادر ، میپاشه لشکر ، حتی حسین بی تکیهگاهه
دنبال آب باش ، فکر رباب باش ، سکینه هم دیده به راهه
به غصهها اسیره / بدجور دلم میگیره
به اهل خیمه رحم کن / عَلیم داره میمیره
داداش - پاشو به فکر غربت و بیکسیهای من باش
جانِ - رقیه سادات دیگه تنهام نذاری ای داداش ۲
هستی من اباالفضل ۴
لب تشنه ی من ، خوشحاله دشمن ، اگه نباشی تو یه لحظه
دلاور من ، سر لشکر من ، قرارمون باشه رو نیزه
حالم خرابه داداش / منم بمیرم ای کاش
با غیرتم؛ به فکرِ / فردای خواهرت باش
بی تو - تموم فصلا واسه ی خواهر تو پاییزن
ای وای - از لحظهای که دشمنا توو خیمهها میریزن ۲
هستی من اباالفضل ۴