علی اکبر شهادت واحد بلند شو بابابهمن عظیمی

آه و واویلا ، بلند شو بابا ، بلند شو که دارم می‌میرم
غصه ی داغت ، غم فراقت ، کرده ازین زمونه سیرم
تا خودِ روز محشر / دلم می‌مونه مضطر
آخرْ علیْ مو کُشتن / با عقده های خیبر
والله - که می‌کُشه بابای پیرتو غم این دوری
بابات - بمیره که شد اِرباً اِربا بدنت اینجوری ۲
علیِ اکبر من ۴

 

اینهمه شمشیر ، یه کربلا تیر ، پیکرتو کردن تَصَرُّف
بمیره بابات ، که مثل خیرات ، تو رو به هم کردن تعارف
چیکار کنم با این غم / تنت پاشیده از هم
کجای این بیابون / پیدات کنم عزیزم
از دور - تا شنیدم صدای آه و نالتو جون دادم
وقتی - خوردی زمین از روی اسب منم زمین افتادم ۲
علیِ اکبر من ۴

 

عزیز بابا ، سرابه دنیا ، ای دلخوشیِ روزگارم
با رفتن تو ، جون دادن تو ، به زندگی امید ندارم
این تن که ریز ریزه / خیلی برام عزیزه
دق می‌کنم تنت از / روی عبام می‌ریزه
دستم - داره می‌لرزه به خدا که از نفس افتادم
گفتم - تا که جَوونای بنی هاشم بیان امدادم ۲
علیِ اکبر من ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]