فاطمه صاحب عزاى، شهيدان است
خون خدا بى كفن در، بيابان است
ديده ها گريان / خيمه ها سوزان
اين شب تيره شام غريبان است ۲
وضعيت اهل خيمه، اسفبار است
دختركى بين آتش، گرفتار است
تكيه گاهى نيست / سرپناهى نيست
بنت حيدر از امشب علمدار است ۲
زينب خسته به جاى، عزادارى
رفته در آتش براى، پرستارى
در تبى سوزان / نيمه جان نالان
بين بستر فتاده؛ چه بيمارى ۲