خامس آل عبايم، حسينم من
منجى دين خدايم، حسينم من
با لب عطشان / با تن عريان
كشتهی سر جدايم حسينم من ۲
مكتب روشنگرى را، بنا كردم
پرچم آزادگى را، به پا كردم
غرق خون پيكر / زخمى و بى سر
راه حق را ز باطل جدا كردم ۲
دست علمدار من را، قلم كردند
بر سر نيزه سرم را، علم كردند
آن همه لشكر / در پى معجر
بعد من رو به سمتِ حرم كردند ۲