من كه نشستم همه عمر، به دامانت
پس چه شد افتادم امروز، ز چشمانت
يا ذبيح الله / يا عزيز الله
جان عبداله تو به قربانت ۲
آمده ام پابرهنه، به دربارت
بوده ام از كودكى ام، گرفتارت
گر جدا از تن / گشته دست من
اقتدا كرده ام بر علمدارت ۲
رفتى و گفتم كه تنها، نمى مانم
بى تو در اين دشت غمها، نمى مانم
مى سپارم سر / چون على اصغر
من از اين قافله جا نمى مانم ۲