حسین الشهید شب عاشورا زمزمه فکر فرداعبدالله باقری

پُر از اشک و آهم پُر از اضطرابم
داداش فکر فرداست که میده عذابم
به فکر رقیه ، به فکر ربابم
پر از اضطرابم
حسین جان / نگاهی! که آروم شه قلبم توو سینه‌م
حسین جان / می‌خوام تا خودِ صبح تو رو سیر ببینم
دلم قرصِ تا هست / نگهبانْ یلِ مه / جبینم
حسین جان ۴

 

میبینی چقد دلهره دارم امشب
شدم از غم و غصه و درد لبالب
داری از فراغ و جدایی میخونی*
نخون جون زینب
برادر / بگو چی کنه زینبت با غم دل
منی که / پناهم تو بودی توو هر درد و مشکل
چطور عصر فردا / بشم همکلامِ / یه قاتل
حسین جان ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]