فرزندان زینب کبری شهادت زمزمه دو تا اکبرت روعبدالله باقری

تو که از حرم نوحه گر با چش تر
رسیدی سراسیمه تا قلب لشگر
نذاشتی که من جون بِدَم پیش اکبر
شدی یار و یاور(کجا موندی آخر)
حالا که / دو تا اکبرت رو آوردم کجایی؟
میدونی/ چقد لحظه‌ها رو شمردم کجایی؟
نبودی گُلات‌و/ به‌مادر سپردم/ کجایی؟
(امون از  غریبی۳) ۳

 

تموم کردی در حقّ من خواهری تو
میدونی دلم رو کجا می‌بری تو؟
نیا باشه ، غم رو بریز توو خودت که
مثه مادری تو
همون که‌/ غماش‌و به روی بابامون نیاورد
نگفت که/ لگد چه بلایی سر محسن آورد
به بابا نگفت که / چطوری توو کوچه/ کتک خورد
(امون از  غریبی۳) ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]