حسین الشهید اربعین زمزمه پاشو از توو گودال که زینب رسیدهعبدالله باقری

پاشو از توو گودال که زینب رسیده
میدونی چهل روز بی تو چی کشیده؟
ببین مثل مادر شدم قد خمیده
پاشو سر بُریده
بلندشو / برا پیکر تو سرت رو آوردم
به همرا/هِ پیراهن انگشترت رو آوردم
من هر چی که می‌شد / به جز دخترت رو ! / آوردم
برادر  حسین جان۳

 

همه غصه هام و بخون از توو چشمام
چقدر حرف دارم واست از کوفه و شام
من و بُردَنم دستِ بسته اسیری
توی شهر بابام
ولی شام / بدونْ سخت تر از هر کجا بود برا من
که دیدم / چقدر دور محمل ها اوباش می‌گردن
سرت روی نی بود / با هم "نیزه بازی"/ می‌کردن
برادر  حسین جان۳

 

اگر بی تو من زنده موندم تا حالا
دعای تو بود که رسیدم تا اینجا
به زحمت رو تل رفتم و باز مرور شد
همه خاطره‌ها
همین‌جا / یه قاتل به من تا که با خنده رو کرد
با چکمه / دیدم پیکر پاکت و زیر و رو کرد
دوازده بار انگار / با خنجر به قلبم / فرو کرد
برادر  حسین جان۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]