علی السجاد شهادت واحد ، زمزمه باز خاطرات کربلابهمن عظیمی

زندگیمو آتیش زده 
گلچین دست روزگار
باز خاطرات کربلا
بُرد از دلم صبر و قرار ، گلچین دست روزگار

باز روضه های شام / تداعی شد برام
دست اجل مگه / کاری کنه برام
عذابه ماتمش / از یاد نَبُردمش
زودتر از این باید / می‌مُردم از غمش

 

نکشته منو زهر آخه 
هستم قتیل کربلا 
غروب عاشورا منم 
کشته شدم توو خیمه ها ، هستم قتیل کربلا 

چل ساله گریونم / چل ساله دلخونم 
چل ساله که دائم / هی روضه می‌خونم 
چل ساله بی تابم / شبها نمی‌خوابم 
خسته شدم دیگه / اجل! تو دریابم

 

بالا نمیادش نفس
دردام چه بی نهایته 
یه عمره این مرد غریب
منتظر شهادته ، دردام چه بی نهایته 

جون دادم از غم‌ها / غروب عاشورا 
بابامو که کشتن / لب تشنه و تنها
اسارتم بُردن / عمه‌مو آزردن
پایان دردامه / جون دادن و مُردن

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]