رقیه سادات شهادت واحد ، زمزمه من نواده ی حیدرمبهمن عظیمی

من نواده ی فاطمه‌م
انقده حرف بد نزن
تو رو به هر کی دوس داری
عمه جونو انقد نزن ، انقده حرف بد نزن

نزن منو مُدام / قوّت نداره پام
طنابو هی نَکِش / خودم دارم میام
دردام هزار هزار / نخند به چشم زار
پاهای نحستو / رو چادرم نذار

 

من نواده ی حیدرم
به معجر من دس نزن
به خدا خودم راه میام
پاهام خیلی خسته‌س نزن ، به معجر من دس نزن

بی آب و بی خوراک / دیگه شدم هلاک 
تازیونه نزن / نَکِش منو رو خاک
کاشکی بشی سَقَط / بَدَم میاد ازت
بهش میگم: بذار / بابام بیاد فقط ...

 

پیغمبره جدّ ماها
انقد لگد از پشت نزن
دندونای شیریم شکست
توو صورت من مُشت نزن ، انقد لگد از پشت نزن

بگو بخند نکن / راهَمو بند نکن
ای نانجیب منو / از مو بلند نکن
نزن به پیکرم / درد می‌کنه سرم
دیگه نمونده سو / به چشمای ترم

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]