حسین الشهید گودال قتلگاه واحد ، زمزمه ای زینت دوش نبیبهمن عظیمی

جای تو روی خاک که نیست 
ای زینت دوش نبی
پاشو که کارم افتاده 
دست یه عدّه اجنبی ، ای زینت دوش نبی

حالم نمیشه خوب / توو این دَمِ غروب
دست و پاهاتو هی / روی زمین نکوب
جونم فدای تو / میاد صدای تو
ای کاش که خواهرت / بمیره جای تو

 

از غم تو دق می‌کنم 
لباتو هی تکون نده 
زخمای روی تنتو
به خواهرت نشون نده ، لباتو هی تکون نده 

چه بی هوا زدن / از هر کجا زدن
میگن برا رضا/یَتِ خدا زدن
چه بی دریغ زدن / به هر طریق زدن
نیزه رُو توو گلوت / چقد عمیق زدن

 

ریخته رو سرت لشکری
برا نفس هوا که نیست
امامِ مظلومم، حسین!
جات زیر دست و پا که نیست ، برا نفس هوا که نیست

از بس که نامردن / مُعَطّلت کردن
با خنجر کهنه / می‌زد روی گردن
اون شمر بی غیرت / بهت نداد مهلت 
سر تو رو از پشت / بُرید سر فرصت

 

خواستن که تورو زجر بِدَن
تو رو به قصد کُشت زدن
با صورت افتادی زمین
نیزه رو که از پشت زدن ، تو رو به قصد کُشت زدن

خاکم شده به سر / شده زیر و زِبَر
نکن جسارت و / پیرهنشو نَبَر
دیدم که ساربون / نشسته توو کمین
اسبا دارن میان / بلند شو از زمین

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]