حسین الشهید شام غریبان واحد ، زمزمه می‌میرم از دلواپسیبهمن عظیمی

از داغ تو هم جون ندم
می‌میرم از دلواپسی
الهی که سرت نشه
بازیچه‌ی دست کسی ، می‌میرم از دلواپسی

شد خواهرت غمگین / از مَردم بی دین
خولیِ نامرد بُرد / سرت رو توو خورجین 
غم شده جور داداش / میرم به زور داداش
سرت داره میره / کنج تنور داداش

 

بین آتیش و شعله ها
می‌سوزه موهای سرت
توی خرابه که بیای
می‌میره از غم دخترت ، می‌سوزه موهای سرت

آتیش و خاکستر / می‌شینه روی سر
براش بمیرم من / چی می‌کِشه مادر
امشب تا صبح زارم / به یاد دلدارم
محاسنش سوخته / وای از دل زارم

 

نانجیبا خوب می‌دونن
اون سر همهْ جونِ منه
نمی‌گْذرم از اون کسی 
که حُرمتش رو بِشکنه ، اون سر همهْ جونِ منه

سرت که اینجا نیست / صبری توو دلها نیست
کنج تنور جای / عزیز زهرا نیست
تا خودِ صبح از تب / جون می‌کَنم امشب
سرت باید باشه / توو آغوش زینب

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]