رقیه سادات شهادت زمزمه قرار نبودرضا تاجیک

قرار نبود باشه، خرابه جاى من
نمى شنوه هيچكس، چرا صداى من
همه كتک خوردن، پدر به جاى من
بنفشه پوشم كه/ شكسته شد پرم
شده مثه لبهات/ تموم پيكرم
الهى جاى تو/ بره رو نى سرم
پاى چشماى من شد پر از ورم
مى بينى من از تو مادرى ترم

 

قرار نبود بابا منو، رها كنى
اسير تنهايى، توو اين شبا كنى
مسافر شهر، يهوديا كنى
يه چادرى داشتم/ كه سوخت تو شعله ها
يه عزتى داشتم/ كه رفت توو كربلا
يه گوشواره كه برد/ يه مرد بى حيا
لخته خون دارم جاى گل، سرم
من ز قاتل تو نمى گذرم

 

قرار نبود مهمون، بمونه پشت در
يه لشگر خسته، همه شكسته پر
توو معرض ديد، چشاى خيره سر
نگاهى داشت قلب/ منو تكون مى داد
يه مرد كنيز ميخواست/ منو نشون مى داد
مى مردم اونجا كاش/ غمت امون مى داد
توى شهر غمها و پر از جفا
قاتلين من ميشن مغيره ها

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]