حسن المجتبی شهادت شور ، زمینه ، زمزمه با سائلها سر يک سفرهرضا تاجیک

به اسم تو / دخيل گريه بستم من
گدايى از / گدايان تو هستم من ۲
شبيه قطره تو درياى مواجم
يه عمره به / عنايات تو محتاجم
حسن جانم
تا جون دارم / آقا پاى تو مى مونم
آقا قدر / محبتهاتو مى دونم
حسن جانم
تو كه درد همه دنيا رو مى بينى
با سائلها سر يک سفره مى شينى
حسن جانم ۴

 

چقدر زخم / زبون خوردى و رنجيدى
چقدر دشنام / شنيدى، اما خنديدى ۲
دلم ميخواد كه سايه ات رو سرم باشه
دلم ميخواد آقام صاحب حرم باشه
حسن جانم
حرم گفتم / دوباره قلب من خون شد
دل زهرا/ى مرضيه پريشون شد
حسن جانم
حرم گفتم به ياد مشهد افتادم
به ياد اون ضريح و مرقد افتادم
حرم گفتم به ياد پنجره فولاد
حرم گفتم به ياد صحن گوهرشاد
حسن جانم ۴

 

حرم گفتم / همونجا كه رها مونده
بدون گنبد و ايوون طلا مونده ۲
حرم گفتم به ياد قبرت افتادم
به ياد غصه ها و صبرت افتادم
حسن جانم
شنيدم كه / شدى از غصه دلتنگ و ...
تو ديدى ما/جراى كوچه اى تنگ و ....
حسن جانم
شنيدم كه يه ابرى سايه زد رو ماه
شنيدن كى بود مانند ديدن آه
حسن جانم ۴

 

خودت ديدى / چطور اجر نبى رو داد
چنان زد مادر تو رو زمين افتاد ۲
خودت ديدى دو دست سرد و لرزونو
خودت ديدى رو خاكا قطره ى خونو
حسن جانم
خودت ديدى / كه مادر بى كس و تنهاس  
خودت ديدى / كه گوشواره اش روى خاكاس
حسن جانم
شنيدم من كه اون با كينه بد مى زد
مى ديد هيچكس تو كوچه نيست لگد مى زد
حسن جانم ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]