عبدالله بن الحسن شهادت زمزمه منم بايد فداى حنجرت باشمرضا تاجیک

تحمل كن يه كم ديگه توى گودال
تحمل كن نرو اينقدر عمو از حال
تحمل كن اگرچه نيمه جونم من
تحمل كن خودم رو مى رسونم من
چرا اينقدر تو زخم دارى! يه دس دارم
تحمل كن عمو جون من نفس دارم
بشه كاش مقتل من اى عمو سينه ات
نمی ذارم بذاره پاشو رو سينه ات
نمى ذارم بگيره نيزه به پهلوت
نمى ذارم بره پنجه توى گيسوت
نمى ذارم كه تنهاييت حكايت شه
نمى ذارم به پيشونيت جسارت شه
وفادارم، عزيز مجتبى هستم
باهات هستم؛ تا روى نيزه ها هستم
شهادت شد همه روياى عبدالله
باهات هستم بذار اسبا بيان از راه
دلم ميخواد بمونم با تو تو گودال
دلم ميخواد تن من هم بشه پامال
منم بايد شبيه اصغرت باشم
منم بايد فداى حنجرت باشم
عموجونم داره مى بينمون مادر
بايد اول جداشه از تن من سر

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]