حسین الشهید کاروان اسرا زمینه سالار زینب حسینبهمن عظیمی

سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴

 

جونم به لبهام اومد ، پس کی از دنیا میرم
با تو اومدم اما ، بی تو از اینجا میرم
دیگه وقتشه رخت اسارت به تن کنم
کاش می شد داداش کاری برا اون بدن کنم
کاشکه لااقل بذارن تو رو کفن کنم
با اینکه دوری از تو / واسه من مرگ مَحضه
دارم میرم دنبالِ / رأس بالای نیزه
سالار زینب حسین ۴

 

یکّی دو تّا که نیستن ، این دردای بی درمان
توو خوابم نمی‌دیدم ، من کجا شمر و سنان
خواهر تو رو بدجوری این غم میده عذاب
کاش نبینی که بستن دوتا دستم و طناب
کاش ندونی که دارم میرم مجلس شراب
نامَردایی که بی شک / از خدا بی خَبَرن
سمت بازار کوفه / دارن مارو می بَرَن
سالار زینب حسین ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]