حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه روضه ها برای زخماتعبدالله باقری

اگر چه روحم جا مونده توو گودالت
به روی نیزه میری منم دنبالت
حواسم به سرت هست رو نی // تو هم به فکر خواهرت باش
چرا فقط چشات و رو من // می‌بندی داداش
اگر کنار پیکرت می موندم
برای زخمات روضه ها می‌خوندم
غریب عالم
حالا که دنبال سرت آوارم
من پا به پای حنجرت میبارم
غریب عالم

 

از این بیابون به اون بیابون می‌ریم
از این شهر به اون شهر با دلِ خون می‌ریم
آئینه ی دق شده داداش // برا تموم این قافله
تیر و کمونی و که داره // به دوشْ حرمله
انگار که حنجر رباب میسوزه
هر وقت نگاه به اون کمون میدوزه
غمش جانسوزه
با زمزمه ش بغض منم شکسته
لالایی می‌خونه با دست بسته
غمش جانسوزه

 

با لبهایی که قرآن می‌خونه رو نی
دعا کن رأسِ عباس بمونه رو نی
هر بار که از رو نی میفته // جای زخم عمود وا میشه
صدای ناله‌ی سکینه // «وا عَمّا» میشه
هر بار میفته باز میان با نیزه
سرش میره دوباره بالا نیزه
دلم می لرزه
ما رو که میبرن به سمت بازار
هر جور میبندن باز میفته صدبار
دلم میلرزه

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]