حسین الشهید ورود به کربلا زمزمه بگو برادرعبدالله باقری

منم دریایی دلخون برام ساحل باش
تلاطم دارم کاری برام کن داداش
دلشوره ی جدایی اینجا // موج میزنه میون سينم
دارم توی سکوت اینجا // بلا می‌بینم
سِنّی گذشته دیگه از این خواهر
جز تو کسی رو داره زینب اگر
بگو برادر
خیره شدی به گودی بیابون!
خیره شده به خاتمت ساربون
غریب مادر

 

به منزلگاه آخر رسیدیم داداش
اگر میتونی بیشتر جلو چشمام باش
جمع کردی بچه هات و دورت // جمع کردی اهل کاروونو
چشمِ خیست ازم گرفته // سر و سامونو
دلواپس نگاهتم به اکبر
خیره شدی به معجر هر دختر
عزیز خواهر
به حلق اصغر و چش آب آور
یه جور چرا می‌ریزی اشک برادر؟!
عزیز خواهر

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]