رقیه سادات شهادت واحد آخه پدر رسيدهمحمد بیابانی

دوباره گريه و دوباره بارون / طاقت اشكم و نداره بارون
آسمون تاريک اين خرابه / واسه بابا شده ستاره بارون
قصه ما به سر رسيده - آخه پدر رسيده
با پا رفته ولی با سر رسيده
رسيده اما خيلی ديره - ديگه سه ساله پيره
ديگه مثل قديما راه نميره
الهی بميرم برای بابام
هنوزم كه خشكه لبای بابام
يكم اگه جون بود تو پاهای من
بلند ميشدم پيش پای بابام 2
اباالمظلوم اباالمظلوم 4

 

خورشيد من چی ميشه كه بتابی / هر چی ميپرسم نميدی جوابی
هميشه من می خوابيدم رو پاهات / حالا تو بايد روی پام بخوابی
بخواب كه نشنوی صدامو - ميخام بگم غمامو
يتيم نوازی مردم شامو
اونكه تو رو با خيزرون زد - من و تا پای جون زد
با هر بهونه پيش اين و اون زد
زدن كه ديگه جون نداره تنم
زدن كه كبوده همه بدنم
تا مثل لبای تو خونی بشه
با دستام به روی لبام می زنم  2
اباالمظلوم اباالمظلوم 4

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]