حسین الشهید شب عاشورا زمزمه نمیدیدم غربتتواحسان پیریایی

نفرین به این قوم پلید، نفرین به رسم روزگار
بیا ازم جدانشو، بیا رو قلبم پانذار
کاشکی داداش مرده بودم، نمیدیدم غربتتو
کاشکی نمیدیدم داداش، نگاههای حسرتتو
نرو ما رو تنها نذار / ببین که دشمن بی حیاس
از همین الان به خدا / نگاهشون به خیمه هاس
اسباب این خیمه ها رو / بعد تو غارت میبرن
چشمتو که دور ببینن / ما رو اسارت میبرن
داداش حسین جان  ۴

 

لباس کهنه ت رو بگیر، بپوش زیر زره داداش
میخوای ازم جدا بشی، برو ولی یواش یواش
برای بار آخرین، داداش بذار نگات کنم
اگر دعام درگیر بشه، دیگه میخوام دعات کنم
الهی که نبینمت / رو خاک گرم این زمین
الهی ای امید من / نبینمت نیزه نشین
الهی که منم با تو / بیام میون قتلگاه
الهی آواره نشن / این دخترای بی پناه
داداش حسین جان  ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]