عبدالله بن الحسن شهادت واحد همنشين عبداللهعلی صالحی

شده نقش زمين عبدالله - با تو شد همنشين عبدالله
همينكه دستمو انداختن - بابام گفت آفرين عبدالله
تو رو داشت نيزه دار بى حيا مى زد
داداشت مجتبىٰ منو صدا مى زد
رسيدم مادرت پيشت نشسته بود
همون موقع يكى تو رو با پا مى زد
غير از من ديگه يار نيست / اين يار هم قابلْ دار نيست ٢
لب منم پر از عسل كن
منو يه بار ديگه بغل كن
عمو حسين عمو حسين جان ٢

 

بى تو اى بهترينم سخته - توى خيمه بشينم سخته
اگه من جا بمونم زنجير - پاى عمه ببينم سخته
دُويدم تا مبادا اينكه دير بشه
نذارم پيكرت مثِ حصير بشه
دُويدم تا كه قبل تو بميرم و
يه كم ديرتر سه سالَمون اسير بشه
سر رو سينه ت مى ذارم / من اين مرگو دوست دارم ٢
ديگه به آرزوم رسيدم
كنار تو بابامو ديدم
عمو حسين عمو حسين جان٢

 

هميشه دردامو كم كردى - دلم رو خالى از غم كردى
يه سالم بود بابامو كشتن - تو بودى كه بزرگم كردى
دلم مى خواست يه روز بيام به كار تو
سر و جونم عمو بشه نثار تو
تمام عُمرَمو به زير دِينتم
يتيمى رو نفهميدم كنار تو
حالا كه توو گودالم - پيش تو خوبه حالم ٢
چه بهتره تا زنده هستم
به دامن تو باشه دستم
عمو حسين عمو حسين جان ٢

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]