فرزندان زینب کبری شهادت واحد جوونى هم نموندهعلی صالحی

دو تا گل ديگه هم پرپر شد - تن هر دو مثِ اكبر شد
چقد داغ صبح تا حالا ديدم - خجالت روش اومد بدتر شد
چه جورى رو به سمت خيمه ها كنم
چه طور توو روى خواهرم نيگا كنم
عبايى نيست تا جمعشون كنم بِرم
جوونى هم نمونده تا صدا كنم
من كه دستْ تنها موندم / بين دشمنها موندم ٢
چرا تو خيمه موندى خواهر
بيا به يارى برادر
اُخىَّ زينبم كجايى٢

 

امانت مونده روى دستم - چقد سخته كه زنده هستم
منم اى كاش مى مُردم وقتى - چشاى خونيشونو بستم
چه آتيشى به جون كربلا زدن
توى آغوش هم تو رو صدا زدن
همون بهتر كه از حرم نيومدى
با اون وضعيتى كه دست و پا زدن
حالا هر دو آرومن / سرهاشون رو زانومن ٢
ببين چه جور شدم گرفتار
بيا يكيشونو تو بردار
اُخىَّ زينبم كجايى٢

 

سياهى ميره ديگه چشمام - نمى تونم بلند شم از جام
دلم خوش بود به اينكه با تو - اينارو مى فرستم تا شام
ديگه مَحرم ندارى پا به پات بياد
كسى نيست توى ازدحام باهات بياد
براى من بَده كه هرجا بُردنت
به همراهت سراى بچه هات بياد
پيش تو سرافكندم / از عبدالله شرمندم ٢
نيگا به اين شكسته بال كن
تو رُو خدا منو حلال كن
اُخىَّ زينبم كجايى٢

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]