محمد المصطفی شهادت نوحه گفتم از اجر و مزد رسالترضا تاجیک

غصه دارم / یاری ندارم
بیا علی جان / امشب کنارم
این دم آخر بی تاب و بی قرارم
دست تو  در دست زهرا می گذارم
به این جماعت، در اوج محنت    گفتم از اجر و مزد رسالت
آه و واویلا آه و واویلا 2

 

زار و خسته / از پا نشسته
از دست امت / دلم شکسته
جماعتی که به خونم تشنه هستند
به سنگ کینه دندان من شکستند
من نیمه جانم، دل پریشانم      زدند همیشه، زخم زبانم
آه و واویلا آه و واویلا 2

 

در این سرایم / پر از نوایم
من روضه خوان / کرببلایم
به یاد آن صحرا و پیکر بی سر
(حسینُ مِنّى ) گویم این دم آخر
لبریز آهش، محو نگاهش    می سوزم از یاد قتلگاهش
آه و واویلا آه و واویلا 2

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]