حسین الشهید گودال قتلگاه زمزمه مونده زیر پابهمن عظیمی

تنت توی گودال رو خاک زمینه
جلو چشم مادر نشسته رو سینه
موهات و گرفته تو دستش بمیرم
که مادر می بینه
با پاهاش / داره بر می گردونه اون پیکرت رو
میخواد که / بِبُرّه جای بوسه مادرت رو
جلو چشمای من / جدا کرد برادر / سرت رو
حسین جان ۴

 

چقد التماس کردم اما ندیدن
تو زنده بودی که رگاتو بریدن
با نیزه تن زخمی و بی سرت رو
رو خاکا کشیدن

بمیرم / که مونده زیر پا تن پاره پاره ت
یه لشکر / سرت ریخته داداش واسه قتل و غارت
می مونی توو گودال / میره خواهر تو / اسارت
حسین جان ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]