- - -کاروان اسرا واحد پر می‌زنه دل(حضرت رباب)بهمن عظیمی

دنیا چقد تلخه بدون تو به کام من
حتی بالای نیزه هم، تویی امام من
بادی که روی نیزه موهاتو تکون میده
عطر موهاتو می‌رسونه به مشام من
خیلی دلم تنگه برا شَمیمِت
کُشته منو مصیبتِ عظیمِت
پر می‌زنه دل از توو سینه وقتی
به سمت قلبم می‌وَزه نَسیمت ۲
آه - یااباعبداللّه ۳

 

مثل موهات دلم پریشونه و آشوبم
تو رو که رو نی می‌بینم به سینه می‌کوبم
تو از همین فاصله هم دردمو می‌دونی
من از همین فاصله هم ببینمت؛ خوبم!
چقد به پای نیزه اشک بریزم؟
برات می‌میرم از سر غَریزم!
با اینکه سنگ خورده و سوخته اما
چه نوری داره صورتت عزیزم ۲
آه - یااباعبداللّه ۳

 

غرورمو می بازم و با غصه می‌سازم
خودم رو پای نیزه دارِ تو که می‌نْدازم
به خاطر رقیه هم شده، باید باشی
برای اینکه بغلم بگیرمت بازم
با اینکه درداتو بهم نگفتی
من توو دلم گفتم و تو شِنُفنی
هزار دفه خواستم ولی نذاشتن
جای زمین رو دامنم بیفتی! ۲
آه - یااباعبداللّه ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]