رقیه سادات شهادت زمزمه اين تويى كه بايدرضا تاجیک

از كوه غصه هام - ميخوام بگم يه كم 
اگه الان نگم - پس كى بايد بگم
زخماتو مى بينم - درداتو مى دونم 
ميخوام ببوسمت - ولى نمى تونم
دلم ميخواست بشينم / بازم رو دامن تو 
دستامو بندازم باز / به دور گردن تو 
اما ديدم نميشه / تو كه بدن ندارى 
اين تويى كه بايد سر / رو دامنم بذارى 
منو ببر بابايى ۴
 
 
زخماى گوشم از - آتيش خيمه هاس 
از حرمله بپرس - گوشواره هام كجاس 
سوخته توو خيمه ها - گلاى چادرم 
توو شام به جاى شام - هى سيلى مى خورم
يه جورى زد رقيه ات / چشاش سياهى مى رفت 
راهو شبيه زهرا / هى اشتباهى مى رفت
دندوناتو شكستن / بابا چشامو بستم 
اينقدر نكش خجالت / منم مثه تو هستم 
منو ببر بابايى ۴
 
 
بس كه صدات زدم - بابا گرفت صدام
لباى تو شده - زخمى تر از پاهام
توو مجلس يزيد - خيلى دلم شكست 
وقتى كه خيزرون - روى لبت نشست
دستاى من رو بابا / دست اجل گرفته
خوش به  حال تنور كه / تو رو بغل گرفته
كجا بودى بابايى / خاكستريه موهات
رد يه خنجر كُند / معلومه روى رگهات 
منو ببر بابايى ۴
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]