عبدالله بن الحسن شهادت واحد ، زمزمه نفهمیدم یتیمممحمد بیابانی

حالا که تنها میری میدون - بذار برات بگم عمو جون
با اینکه بابام و ندیدم
هیچ وقت تموم نشد امیدم
اصلا نفهمیدم یتیمم
آخه رو زانوت قد کشیدم، همه امیدم
نذار یتیم بشم دوباره / نذار ببینم یکی داره
روی جای بوسه‌های عمه / خنجر میذاره
میخوام نباشه خالی جای بابام
میخوام برات سپر بشم با دستام
بی تو من این زندگی و نمیخوام
(عمو حسین ۲ حسین جان) ۳

 

ازم نپرس چطور رسیدم - داشتم آخه از دور می‌دیدم
دیدم که زخمیه تن تو
می‌باره خون از جوشن تو
یکی داره میاد توو گودال
با نیت پیراهن تو، پیراهن تو
دیدم که پیشونیت شکسته / راه گلوت و نیزه بسته
جلوی مادرت یکی رو / سینه‌ت نشسته
عمو نمی‌تونم ببینم امشب
نعلای تازه میزنن به مرکب
ریختن توو گودال سر عمه زینب
(عمو حسین ۲ حسین جان) ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]