حسن المجتبی شهادت زمزمه بگو از...رضا تاجیک

حسن جان! چهل ساله كه ساكتى ديگه بس نيست!!؟
حسن جان! چقدر زجر كشيدى تو جات اين قفس نيست
حسن جان! لبت غرق خونه تو سينه ات نفس نيست
حسن جان!
بگو از - همه حرفايى كه شنيدى
بگو از - همه صحنه هايى كه ديدى
بگو از - غم و غربتى كه كشيدى

 

حسن جان! اينا كه به جز خوبى از تو نديدن
حسن جان! سر سفره ى تو به هر جا رسيدن
حسن جان! چرا جانماز از زير پات كشيدن
حسن جان!
بميرم - نشد هيچ كسى هم كلامت
بميرم - ندادن جواب سلامت
بميرم - براى غم ناتمامت

 

حسن جان! يه كم حرف بزن تا سبک شى برادر
حسن جان! چهل ساله كه هى تو خواب ميگى مادر
حسن جان! ميرى كوچه ميشه غمت چند برابر
حسن جان!
چى ديدى - مگه كى باهاتون در افتاد
چى ديدى - نميگى چطور مادر افتاد
چى ديدى - مگه مادرم با سر افتاد؟

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]