خدايا! مگه ميشه يادم بره كربلا رو
خدايا! روى دامن بچه ها شعله ها رو
غرورِ، ترک خورده ى دختر مرتضى رو
خدایا!
يه عمره/ كه شيرخوار می بينم مى ميرم
يه صيد/ گرفتار مى بينم مى ميرم
يه ذبحى/ تو بازار مى بينم مى ميرم
يه عمره، يه طفلى مى بينم كه خوابه مى سوزم
مى بينم، يه ماهى كه بيرون آبه مى سوزم
توو فكرم، مياد اين عزيز ربابه مى سوزم
خدایا!
مى ديدم/ جلوى بابام صف كشيدن
داداشم/ تلظى مى كرد و مى ديدن
سرش رو/ با تير زنده زنده بريدن
خدايا! شب دفن بابام چقدر زجر كشيدم
به روىِ، حصير جسمشو دونه به دونه چيدم
رو جسمش، ردى از عصاى پيرِمردا ديدم
خدایا!
تو صحرا/ برا دفن كمک دست نداشتم
با دستام/ رگاشو روى خاک گذاشتم
لبم رو/ ز روى گلوش برنداشتم