حسین الشهید اربعین واحد ، زمینه پیر شدم منبهمن عظیمی

چقد سخته که چهل روز جدا باشی از نگارت
شب و روزت گریه باشه نَمیری از داغ یارت
چه سخته فراق و درد دوری     چه سخته صبوری و صبوری
تحمل کنم بی تو چجوری 2
چهل روزه قلبم بی قراره    دلم خون از درد روزگاره
چهل روزه چشمونم هوای، گریه داره
(حسین جان، شهید تشنه لب) ۳

حالا که بعد از چهل روز رسیدم اینجا کنارت
دعا کن تا که بمیرم به روی خاک مزارت
بلند شو، تویی درمون دردم     تو دستات بگیر دستای سردم
برادر بذار دورت بگردم 2
تو رفتی از دنیا سیر شدم من   اسیر دست تقدیر شدم من
نمی‌شناسیم از بس که برادر، پیر شدم من
(حسین جان، شهید تشنه لب) ۳

چهل روزِ پیش همینجا تموم غمهام شُرو شد
جلو چشمای پُر اشکم تن پاکت زیر و رو شد
همینجا زدم بر روی دستم     همینجا دیگه از پا نشستم
همینجا شکستی و شکستم 2
همینجا غارت شد پیکر تو     پریشون شد زلف مادر تو
همینجا بیچاره شد برادر، خواهر تو
(حسین جان، شهید تشنه لب) ۳

تو رفتی با رفتن تو رو زخمم مرهم نذاشتن
خدا میدونه چهل روز رو قلبم جز غم نذاشتن
سه ساله ت، سیا شد روزگارش    تو بودی همه دار و ندارش
بمیرم، خرابه شد مزارش 2
خزون شد غنچه یاس کبودم    امانتدار خوبی نبودم
ببین از داغش لبریز ماتم، شد وجودم
(حسین جان، شهید تشنه لب) ۳

مرتبط
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]