علی اکبر شهادت واحد ، زمینه نبينم داغتو من الهى، اكبر منبهمن عظیمی

دارى ميرى سمت ميدون چشام ميمونه به اين راه
نميخوام اما میوفتم به دنبالت ناخودآگاه
برو كه بابات اينجا ميميره
برو كه داره گريه م ميگيره
برو كه دلم از دنيا سيره ۲
دلم فرش راهت دلبر من    خدا به همراهت ياور من
نبينم داغتو من الهى، اكبر من
علی جان علی اکبرم 4

صداى نالت كه اومد دلم حيرون شد به هر سو
خودم رو تا پيكر تو كشيدم من روى زانو
شميم تنت پيچيده اينجا
چرا شد تن تو إرباً إربا
نكش پا به روى خاك صحرا ۲
نمونده چيزى از قد و بالات      زده آتيشم هُرم نفسهات
ببین با این چشم نیمه بازت، مرگ بابات
علی جان علی اکبرم 4

شبیه این زلف خونی شده حال من پریشون
داره می‌خنده یه لشکر به احوال هر دو تامون
بلند شو ببین حالم خرابه
یه خیمه تو شور و اضطرابه
مگه این بیابون جای خوابه؟ ۲
می‌گیرم روی زانو سرت رو   می‌بوسم زخم بال و پرت رو
چه جوری از صحرا جمع کنم این، پیکرت رو
علی جان علی اکبرم 4

مرتبط
نظرات شما
[کد امنیتی جدید]