محمد المصطفی رحلت نوحه روز آخر دخترت در بر گرفتیرضا تاجیک

عاقبت از شهر کینه پر گرفتی
روز آخر دخترت در بر گرفتی
با دل خون وقت رفتن ذکر یا حیدر گرفتی
وای؛ رنج و زحمت ها کشیدی  خیری از مردم ندیدی وامصیبت
وای؛ طعنه و تهمت شنیدی          زیر بار غم خمیدی وامصیبت
أنت شهیدٌ مسموم واویلا واویلا
سیّدُنا یا مظلوم واویلا واویلا


جبرئیل هم رخصت از این در بگیرد
گرچه اشک از دیده اش حیدر بگیرد
همسرش نیست تا ز رویش خون و خاکستر بگیرد
وای؛ آسمانها سوگوارش     عرشیان دل بی قرارش وامصیبت
وای؛ پیر مرد سوره هود    شرح صدر او حسین بود وامصیبت
دشمن نادان او واویلا واویلا
شکسته دندان او واویلا واویلا


این جماعت بی وفا هستند و پستند
پشت این در بعد او هیزم به دستند
با قساوت مست قدرت با لگد در را شکستند
وای؛ سینه مجروح زهرا            دیده خونبار مولا وامصیبت
وای؛ عاقبت نقش زمین شد   فاطمه سقط جنین شد وامصیبت
چند قطره خون روی در واویلا واویلا
مُهر ستم بر حیدر واویلا واویلا

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]