حسین الشهید شب عاشورا واحد حسين غريب مادرمیلاد حسنی

يه گوشه توی خيمه، زبون گرفته
بازم چشای زينب، بارون گرفته
دلش گرفته پركشيده تا مدينه
اين آخرين شبه حسينش و می بينه
ميگه چطور داداشم/ آماده ی فردا شم/ نباشی و من باشم
واويلا
برات عزيز خواهر - يه عمره بودم مادر
بگو چجوری فردا - تو رو ببينم بی سر  ۳
"حسين غريب مادر"

 

پيچيده بين صحرا صدای مادر
فدای گريه هات شم عزيز برادر
خودم از اين، دور می ديدم، ميگردی داداش
خار بيابونا رو جمع ميكردی داداش
چی زير لب ميخونی/ چشات شده بارونی/ به فكر فردامونی
ای داداش
بذار با چشمای تر - سر و رو دوش خواهر
كه تو تنور فردا شب - مياد كنارت مادر
حسين غزيب مادر

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]