فرزندان زینب کبری شهادت واحد امید مادر باشنمیلاد حسنی

ببین رو شونه بارِ، گناه آوردم
به کشتی نجاتت، پناه آوردم
کاش با اینا، بیعتم و، شکسته بودم
می مردم و، راه و به روت، نبسته بودم
دل تو رو خون کردم/ ببین سرا پا دردم/ حالا میخوام برگردم
ای آقا
گناه بی حد کردم - که راهت و سد کردم
چقد تو خوبی کردی - چقد به تو بد کردم (۳)
"حسین عزیز زهرا"

 

غریب من فدای، غم نگات شم
حالا که قسمتم نیست، خودم فدات شم
دسته گلام و لااقل، ازم قبول کن
به جون مادرت میدم قسم قبول کن
میخوان کبوتر باشن/ امید مادر باشن/ برا تو بی سر باشن
ای داداش
ببین چقد غمگینن - که منتظر می شینن
اگه نرن از فردا - اسیریم و می بینن (۳)
"برادر خوب من"

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]